جدول جو
جدول جو

معنی دم زده - جستجوی لغت در جدول جو

دم زده
(تِ رَ)
لب زده. که لب بدان زده باشند. که نفس بدان دمیده باشد: دم زدۀ سگ، که لب بر آن زده باشد. با دهان آلوده کرده باشد. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به دم زدن شود
لغت نامه دهخدا
دم زده
(تَ)
بی دم. (ناظم الاطباء). دم بریده. (آنندراج). که دم او قطع شده باشد. کل. کله. (در تداول مردم قزوین) :
در کار مار دم زده انگشت مارگیر
هرگز نبوده است ز من دل گزیده تر.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غم زده
تصویر غم زده
غم دیده، اندوهگین، ماتم زده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
نفس کشیدن، تنفس کردن
کنایه از لب به سخن گشودن، حرف زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کم زده
تصویر کم زده
کسی که حقیر و فرومایه به شمار آمده، کم بخت، آواره، سرگشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
فرو بردن و بر آوردن نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دک زده
تصویر دک زده
کسی که ریش سبیل و مژه و ابرو را تراشیده باشد چار ضرب زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم زده
تصویر غم زده
نژند
فرهنگ لغت هوشیار
اظهار عجز کرده، حقیر شمرده فرومایه محسوب شده، کسی که پیوسته در قمار نقش کم زند، کم بخت بیدولت، آواره سر گشته، کافر منافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گم زده
تصویر گم زده
گنهکار، گمراه، منافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم زده
تصویر کم زده
((~. زَ دِ))
بی دولت، بی اقبال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غم زده
تصویر غم زده
((غَ. زَ دِ یا دَ))
آن که غم به وی رسیده، محزون، مغموم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دک زده
تصویر دک زده
((دَ زَ دِ))
کسی که ریش و سبیل و مژه و ابرو را تراشیده باشد، چار ضرب زده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
((دَ زَ دَ))
نفس کشیدن، نفس تازه کردن، حرف زدن، ادعا کردن، کنایه از تأخیر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
Crouch, Fan
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
s'accroupir, ventiler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
झुका हुआ होना , पंखा झलना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
ঝুঁকে পড়া , পাখা ঝলানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
นั่งยองๆ , พัด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
kukunja, kupiga hewa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
çömelmek, yelpaze yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
쪼그리다 , 부채질하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
しゃがむ , 扇ぐ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
להתכופף , לנפוח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
присідати , махати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
membungkuk, kipas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
hurken, waaien
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
agacharse, abanicar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
accovacciarsi, ventilare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
agachar-se, abanicar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
蹲下 , 扇
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
przykucnąć, wachlować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
in die Hocke gehen, fächern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
приседать , размахивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
دم زدن , پنکھا جھلنا
دیکشنری فارسی به اردو